معرفی کتاب با دوستان پرستوک: ریگ روان
انسان محکوم است که زندگیاش را در زیر چنبره اقبالهای شومی که آفریدهی خدایی موهوم یا خدایی حی و حاضر است سپری کند. راه فراری از این شوم گرایی نیست. سرنوشت آلدو سرنوشت انسان است. با طنز به تمام بداقبال های ممکن و قابل تصور و غیرقابل تصور آلدو میخندیم و می دانیم که کلیت انسان دچار این بداقبالی است. دردهای آلدو، تسکین های موقتش، نامیراییاش همه دردهای آشنایی است که از خواندن آنها این قدر پشت سرهم، بیوقفه و تکرارشونده وحشت میکنیم. و نگاه سرسری ما به اتفاقات کوچک ناخوشایندش کم کم با تلنبار شدن آنها و انبوهیشان تبدیل به ترسی درونی از وضعیت خود می شود. سوتفاهم های کوچک خوشبختی مثل دل خوش کنکهای حباب واری هستند که بیش از چند لحظه نمی پایند. لیام وایلدر رفیق ناب و تنها شاهد درد مستمر آلدو از دوران دبیرستان، و پلیس نجات دهنده ای که دست کمی از آلدو ندارد هم کاری از دستش برنمیآید. آلدو در معرض اتفاقات، خود را تفسیر می کند.
سبک نوشتن تولتز در این داستان با کتاب جز از کل متفاوت است. مونولوگ های طولانی آلدو بیشتر از اتفاقات مسیر داستان را پیش میبرد، اگر کلا مسیر داستانی برای آن قائل باشیم. استیو تولتز در این کتاب هم خلاق است و هم زیبا خود را در معرض تجربه ای جدید از جادوی کلام می گذارد. هر تصوری، هرفکری، هر کلمهای گویی تنها در ذهن نویسنده این چنین می توانست بنشیند و بار بدهد. فضایی گاهی تهوع آور، گاهی مرعوب کننده، گاهی ناامید کننده و در پایان نشسته روبروی دریای مواج زندگی خودت یکه و تنها که موج بر موج بر بدن و صورت تو می کوبد و تو باید که با آن چشم در چشم شوی حتی زمانی که از ترس می خواهی بروی و در گوشه ای کز کنی.
لینک خرید این کتاب در آمریکای شمالی:
ریگ روان
ریگ روان